شما فیلماتون رو از کجا تهیه میکنید؟

 

هیجده – نوزده سال قبل تهیه فیلم ویدئویی به همین راحتی امروز نبود .

به غیر از دست به دست گشتن فیلم که اغلب با افت کیفیت همراه بود ،یکی از راه های تهیه فیلم برای گذروندن آخر هفته ای پربار، کرایه فیلم ویدئویی به صورت روزانه یا هفتگی بود.

مامور کرایه یا تحویل فیلم که اصولا به  " فیلمی یا فیلمیه" معروف بود بعد از اینکه کلی توسط آشنایان معرفی و سفارش می شدید، هفته ای سه یا چهار فیلم به صورت بسته بندی درکاغذ روزنامه و نایلون مشکی به شما تحویل میداد. محل اختفای فیلم هم معمولا در کیف سامسونت یا زیر پیراهن فیلمیه بود. تبادل فیلم قاچاق بود و اگر کسی رو با فیلم غیرمجاز میگرفتند پدر صاحابش در می اومد.

اما امروز به برکت پیروزی انقلاب و رشد تکنولوژی و به روز شدن فن آوری فقط کافیست شما دستتون رو دراز کنید تا فیلمی رو که در آن ور دنیا در سینما اکران میشود و عده ای آدم بیکار وقت خود را برای رفتن به سینما تلف میکنند شما آنرا در منزل ببینید!!

 

روشهای متعدد تهیه جدید ترین فیلمها در ایران :

1- کلوپ : کلوپ مراکز مجاز تهیه فیلم در ایران است .در این مراکز فیلم ها اغلب به صورت دوبله وطنی عرضه میشود. اگر شما مسئول تهیه فیلم در خانواده ای هستید که کلیه گروه های سنی  از الف تا ج  به صورت دسته جمعی مشغول تماشای فیلم هستند این روش برای آب نشدن شما از خجالت  در پاره ای از صحنه ها توصیه میشود چرا که قبلا برای رفاه حال هموطنان  سانسور شده است.

2- رایت : از اونجا که  ایرانی جماعت برای هر قفلی یک کلید دارد عبارت کدگزاری یا قفل سی دی مفهوم ندارد و جدیدترین فیلمها سریع تر از رشد قارچ تکثیر پیدا میکند.

3- خرید به صورت اینترنتی : اغلب توسط حرفه ای ها(همان فیلم خوره ها ) اجرا میشود.در این روش مافیایی، بدون رویت قیافه فروشنده ، لیست فیلم ها بعد ازایمیل توسط پیک به شما تحویل داده میشود.

4- گوشه پیاده رو: در این روش که چند سالی است باب شده و مورد استقبال روزافزون ملت  قرار گرفته ، بدون هیچ دردسری موفق به تهیه فیلم شرک 3 یا دزدان دریائی کارائیب میشوید .

همچنین این روزها با تدبیروزارت فرهنگ و ارشاد برای جلوگیری از رفت و آمدهای       غیر ضروری ، رفاه حال هموطنان و جلوگیری از تلف شدن وقت آنان در صفوف خرید بلیط سینما همزمان با اکران فیلم ،سی دی آن در اختیار هموطنان عزیز قرار میگیرد.

فقط کافیست دویست متر پائین تر ازسینما را برای تهیه سی دی مربوطه نگاهی بیاندازند !!!

همچنین

گلورین انترتیمنت : این موسسه خارجی با دوبله به روزترین کارتونهای دنیا به فارسی نقش مهمی در بالابردن آمارتماشای کارتن در بزرگترها نسبت به کودکان داشته است.

زیر نویس فارسی : باتوجه به عدم تسلط مترجم به اصطلاحات متععد زبان بیگانه گاهی زیر نویس فیلم خودش برای خودش یک پا سناریوی متفاوت از آب درمی آید.

 به عنوان مثال در صحنه ای آقایی به خانمی میگوید :

(عزیزم ،تو صادق و رو راست هستی dear , you are eager beaver (

در ترجمه لغت به لغت این چنین زیرنویس میشود : عزیزم ، تو سگ آبی هستی !!

بدین ترتیب به این نتیجه میرسیم ، بیننده خودش باید عاقل باشد

بادبادک باز

                                           

بعد از" انجیرهای سرخ مزار" ، رمان " باد بادک باز " توجه من رو به خود جلب کرد.

جالب اینجاست که هر دو کتاب متعلق به ادبیات افغانستان میباشند با این تفاوت که انجیرهای سرخ مزار به زبان فارسی و بادبادک باز به زبان انگلیسی نوشته شده است اما به دلیل همزبانی ایران و افغانستان و مشترکات فرهنگی ، در ایران با استقبال خوبی رو به رو شده است.

 

خالد حسینى درباره اینکه چرا رمان اش را به انگلیسى نوشته است، مى گوید: از یک سو نوشتن به انگلیسى برایم راحت تر بود و از سوى دیگر، مى خواستم این کتاب مخاطبان بیشترى داشته باشد و آن دسته از مردم جهان که تصویر درستى از افغانستان ندارند، با خواندن چنین اثرى کشورم را بهتر بشناسند.

 

ادبیات مهاجر به هر زبان و مکانی که نقل شود پر از حس دلتنگی است و بادبادک باز هم از این مقوله مجزا نیست. رنج و دلتنگی آمیخته با خفقان ، حکایت طالبان و در به دردی یک خانواده ثروتمند و شروع زندگی محقرانه در آمریکا در بادبادک باز صادقانه و بی پرده عنوان میشود.

 به عقیده من یکی از عواملی که سبب موفقیت گسترده این کتاب شده روان بودن نوشتها به دور از شعارزدگی است و اینکه نویسنده مستقیم به جنگ اشاره نمى کند و از سویى مقاومت را هم نفى نمى کند. شاید از این نظر بتوان نگاه او را به جنگ با نگاه ولفگانگ برشرت مقایسه کرد.

 

ایزابل آلنده در توصیف این کتاب میگوید : عشق ، افتخار، گناه ، ترس ، رستگاری و....این کتاب برایم آنچنان تاثیر گذار بود که تا مدتها هر چیزی که بعد از آن میخواندم بی روح به نظرم میرسید.

 

بادبادک باز یا به روایت افغانی اش کاغذ باد باز ،حکایت سرگشتگى انسان. تعصب ها، کج اندیشى  و نگاه بیمارگونه و نژاد پرستانه که حاصل فشار استعمار است که همه و همه در نگاه یک افغان جاى مى گیرند و قصه مى شوند. درگیرى که هنوز هم که هنوز است در قرن بیست و یکم سایه اش بر سر مردم رنج کشیده و ستمکش باقى مانده است.

در راستای تحریم نظرات بی اساس ، نوشته های شما تنها توسط نویسنده خوانده میشود.

پرواز

شب بود و ماه .

شب پره دور میزد در باد.

دست به دست میرود،

دختری بی کفش ،

با پای شکسته.

سرد بود لبهای کوچکش.

پیله بود در مشتش.

کاکایش گفته بود پرواز نزدیک است.

خواب بوی خاک میداد.

باد، های های زوزه میکشید.

*

شکر کرد مادر.

پروانه خواب بود.

نمیدانست در آبادی بالا،

زمین شلوار خاکی اش را تکانده است.

 

دردل.

در راستای اجرای احکام فیلترینگ مکنونات و مکتوبات قلبی خوانندگان که به یاری قسمت    " تایید نظرات قبل از نمایش" به انجام رسیده ، آمارجالبی از میان نوشته ها بدست آمد که به سمع  و بصرتان میرسد :

 

1- پنچ نفر اعلام کرده : وبلاگ خوبی داری به ما هم سر بزن.

2- دو نفر اول شدن خود را با افتخار اعلام کرده و یک نفر هم تنها به همین تصور بسنده کرد که برای این دوستان جوایز نفیسی در نظر گرفته شده.

3- یکی از خوانندگان مبتلا به بیماری مشکلات اخلاقی بوده و خواننده دیگری با ایجاد اختشاش  و جو سازی اعتراض خود رابه این عمل اعلام کرده.

3- یازده نفر جوابهای متفرقه دادند.

4- از میان تمام نظرات تنها هفت نفراز دوستان عقیده خود را در خصوص آخرین پست اعلام کردند.

 

 با توجه به آمار بدست آمده وتقدم همیشگی خواننده بر نویسنده ، لذا  از این پس تنها به گذاشتن پست خالی اکتفا میگردد تا دوستان راحت تر به تبادل نظر بپردازند.

ترانه های پاپ کرنی

بر تو و آن خاطرآسوده سوگند.

بر تو ای چشم گنه آلوده سوگند.

بر آن لبخند جادوئی ، برآن سیمای روشن

کز چشمان تو افتاده ، آتش بر هستی من

آآآآه ، آتش بر هستی من.

-----

بردی از یادم ، دادی بر بادم ، با یادت شادم.

دل به تو دادم ،  در دام افتادم ،  از غم آزادم.

دل به تو دادم،  فتادم به غم . ای گل براشک خونینم بخند.

سوزم از سوز نگاهت هنوز. چشم من باشد به راهت هنوز.

 

اینها نمونه کوچک از ترانه هایی هستند که روزگاری مردم زیر لب زمزمه میکردند اماچرا مردم ما ، ترانه های این روز و روزگار را زیر لب زمزمه نمیکنند؟

اوضاع ترانه رو به راه نیست.انگار هیچ ترانه ای برای ماندگاری ساخته نمیشود.عده ای بر این باورند که دغدغه و حرفهای مشترک کم شده و سوژه ها محدود و کلیشه ای شدند.

بعضی از ترانه ها آنقدر سطحی هستند که به دوبار گوش دادن نمی ارزند.

تلاش برای خوب جفت و جورشدن ترانه برروی ملودی های سرقتی عربی و ترکی وبه عبارتی غالب کردن ترانه بر روی ملودی که برای یک ادبیات دیگر ساخته شده گاهی باعث تند شدن ریتم و تند تر خوانده شدن متن میگردد که باعث میشود شنونده به جای بخاطر سپردن تنها به گوش دادن اکتفا کند .

اما نکته ای که اساساً ترانه خوبی شنیده نمیشود این است که بسیاری دوست دارند شبیه فلان ترانه سرای قدیمی تصویر سازی کرده و ترانه بگویند.مشکلی که امروزه در بین خیلی از شاعران نو هم دیده میشود. همه دوست دارند فروغ یا شاملو بشوند و اگر اسمشان را پای اثرشان برداری شاعر آ ن معلوم نمیشود.

ارائه فضاهای تکراری که دایره واژگانی آنها محدود به چشم و ابرو و لب و عشوه میشود برای شنونده هیچ چیز جز تکرار مکررات ندارد.از طرفی عده ای برای ایجاد تحول درروزمرگی ترانه های عاشقانه شروع به سرودن ترانه های به اصطلاح منفی ، با آرزوی تکه تکه شدن معشوق خیانت کار با زجه مویه های نفرینی کردند و به اصطلاح از آن طرف بام پرت شدند.

 

اگر به دوران طلائی ترانه سرائی در ایران نگاه کنیم ، خوانندگان درجه یک در کنار ترانه سرایان ، تنظیم کنندگان و نوازندگان تراز اول وجود داشتند.دوره ای که به اعتقاد بعضی تاثیر ترانه در بین تمام اقشار مردم از شاهنامه فردوسی و اشعار سعدی بیشتر بود. دورانی که ترانه سرایان و آهنگسازان دغدغه سانسور و مجوز نداشتند.

 اما امروزه اکثرترانه های قابل قبول ، موفق به دریافت مجوز نمیشنوند .

اغلب ترانه هایی که مجوز پخش از تلویزیون پیدا میکنند یا به نوعی آلوده مضامین مذهبی هستند یا با پخش تصاویر و صحنه های مذهبی به روی ترانه ای که هیچ ربطی به آن ندارد مطرح میشوند.

اینکه چقدر از ترانه سرایان سرودن ترانه را منبع درآمد خود میداند و در مقابل دریافت پول با کلمات مجاز دست به ترانه سرایی میزنند بماند اما شمار زیادی ا ز ترانه سرایان آینده خوبی را برای ترانه پیش بینی نمیکنند.

به قول یکی از ترانه سرایان : با دیدن وضع حاضر ، احساس پرشکستگی میکنم .

 پرشکسته یعنی بالی برای پریدن ندارم.