خوش آمدید

 

از کوچه ای رد میشدم که محو خوش آمدگویی اهالی کوچه شدم حیفم اومد که شما رو

 بی نصیب بگذارم.

نتیجه اینکه:تو مملکتی که مردم بتونن کوچه رو اختصاصی کنن ، شلوارتو باید سفت بچسبی که اختصاصیش نکنن.

 (برای حفظ موازین شرعی از آوردن نام لباس زیر در این وبلاگ معذوریم ولی منظور همان بود)

 

              

 

یک جمله قصار: قبل از اینکه دست تو هر سوراخی بکنید چک کنید یه وقت دندون مصنوعی توش نباشه.

تار سفید

 

امان از روزی که اولین تار موی سفید رو لابه لای موهات کشف کنی.همچین که میای بی سر و

صدا از ریشه مقطوع النسلش کنی  ُ دهنکجی سایه های نقره ای رو لابه لای موهای مشکی 

 میبینی  .

نه گفتن....

اخیرا پرفروش ترین پوستر در مغازه حسن الشیخ در دمشق تصویری از بشار اسد، شیخ‌ حسن نصراله و احمدی‌نژاد است. مغازه او در خیابان شلوغ حضرت زینب قرار دارد که پر از زوار ایرانی است. به نظر این بابا در دمشق "در حال حاضر این سه نفر تنها کسانی هستند که با آمریکا مبارزه می‌کنند. به همین دلیل عکس آنها را کنار هم گذاشته‌اند. فقط این سه نفر می‌گویند نه."

توضیح: البته حسن الشیخ هم میدونست که نگفتن داریم تا نه گفتن و بشار اسد که مدتیه همه درها رو به روی خودش بسته میبینه ،نه گفتنش چندان مهم نیست.

اما نه گفتن رئیس جمهور ایران کاملا متفاوته ، او گه گاهی چشماشو میبنده و جملات قصار از خودش تراوش میکنه.سپس وزرای امور خارجه که روز به روز خدا به تعدادشان برکت میدهد وارد میدان شده و تلاش میکنند که منظور رئیس جمهور رو به ملت شریف و استکبار تفهیم کنند.در آخر هم در وسط اجلاس سران جایی که نه زبونشونو میفهمه نه ربطی به او داره ظاهر میشه. بدین ترتیب ایران وارد یک بحران جدید میکنه.

یه جمله اخلاقی:هر مارمولکی میتواند تصور کنه که گودزیلاست اما این فرض هیچ تغییری در اندازه واقعی او بوجود نمیاره.

تازه ها: کتاب

در راستای اشباع شدن ( یا همون اشباح شدن )این وبلاگ با نام  مهندس ،دکتر ،عالم ، فاضل احمدی نژاد و متفکره مجلس، عشرت شایق،تصمیم گرفتم اندکی متحول شده و بخشی با عنوان " تازه ها  " به این وبلاگ اضافه کنم.

برای شروع در بخش تازه ها به معرفی کتاب اعم از: با مجوز یا بی مجوز می پردازیم.

 

تلگرافی که شبانه رسید.

نویسنده : ناظم حکمت
مترجم : رسول یونان
انتشارات : مینا
قیمت : 12000 ریال

 

 

تلگرافی که شبانه رسید
چهار هجا بود                                                                                                                
« تمام کرد »
و امضا نداشت .
این چهار هجا هم اضافه بود .
به دیوار خیره می شوم
روی دیوار
یک زخم
- تصویری که از او کشیده ام -
ساعت ، یک .
ساعت ، سه .
ساعت ، پنج .
سوت های پلیس ، ساعت ها را اعلام می کنند ...
هنوز به بستر نرفته ام ...
و روی میزم
بعضی از دست نوشته های اوست .