بادبادک باز

                                           

بعد از" انجیرهای سرخ مزار" ، رمان " باد بادک باز " توجه من رو به خود جلب کرد.

جالب اینجاست که هر دو کتاب متعلق به ادبیات افغانستان میباشند با این تفاوت که انجیرهای سرخ مزار به زبان فارسی و بادبادک باز به زبان انگلیسی نوشته شده است اما به دلیل همزبانی ایران و افغانستان و مشترکات فرهنگی ، در ایران با استقبال خوبی رو به رو شده است.

 

خالد حسینى درباره اینکه چرا رمان اش را به انگلیسى نوشته است، مى گوید: از یک سو نوشتن به انگلیسى برایم راحت تر بود و از سوى دیگر، مى خواستم این کتاب مخاطبان بیشترى داشته باشد و آن دسته از مردم جهان که تصویر درستى از افغانستان ندارند، با خواندن چنین اثرى کشورم را بهتر بشناسند.

 

ادبیات مهاجر به هر زبان و مکانی که نقل شود پر از حس دلتنگی است و بادبادک باز هم از این مقوله مجزا نیست. رنج و دلتنگی آمیخته با خفقان ، حکایت طالبان و در به دردی یک خانواده ثروتمند و شروع زندگی محقرانه در آمریکا در بادبادک باز صادقانه و بی پرده عنوان میشود.

 به عقیده من یکی از عواملی که سبب موفقیت گسترده این کتاب شده روان بودن نوشتها به دور از شعارزدگی است و اینکه نویسنده مستقیم به جنگ اشاره نمى کند و از سویى مقاومت را هم نفى نمى کند. شاید از این نظر بتوان نگاه او را به جنگ با نگاه ولفگانگ برشرت مقایسه کرد.

 

ایزابل آلنده در توصیف این کتاب میگوید : عشق ، افتخار، گناه ، ترس ، رستگاری و....این کتاب برایم آنچنان تاثیر گذار بود که تا مدتها هر چیزی که بعد از آن میخواندم بی روح به نظرم میرسید.

 

بادبادک باز یا به روایت افغانی اش کاغذ باد باز ،حکایت سرگشتگى انسان. تعصب ها، کج اندیشى  و نگاه بیمارگونه و نژاد پرستانه که حاصل فشار استعمار است که همه و همه در نگاه یک افغان جاى مى گیرند و قصه مى شوند. درگیرى که هنوز هم که هنوز است در قرن بیست و یکم سایه اش بر سر مردم رنج کشیده و ستمکش باقى مانده است.

در راستای تحریم نظرات بی اساس ، نوشته های شما تنها توسط نویسنده خوانده میشود.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد