دیروز، حوالی ساعت 4:30 عصر از عابربانک روبروی شرکت مبلغی دریافت کردم.
دو دقیقه بعد، کیف مردی که از همان بانک پول گرفته بود را با مهرورزی از دستانش ربودند.
دزد که پسری هفده-هجده ساله به نظر می رسید به سرعت خودش را به موتوری رساند که آن دست خیابان در انتظارش بود. اگر صاحب مال که حالا دیگر صاحب مال نبود، وسط خیابان شریعتی نقش بر زمین نمی شد، پایان فیلم تراژدی نبود.
در آخر جمعیت حاضر با زمزمه ترانه " همه چی آرومه، من چقدر خوشبختم " به سر کارهای خود بازگشتند.
آشفته بازاریست مملکت........
مملکت کارش از آشفتگی گذشته است
مجنون هم نیست
اصلا انگار نیست
به رسم ادب سلام
آن وقتها ! .. یعنی آن روزها که همه چیز خوبتر از این بود .. اگر کسی در پستی بواسطه ی یک اتفاق نوعی مملکت را آشفته بازار میخواند نیشتر می زدم که فلانی! .. این یک اتفاق است و تو یک نفر .. اما اکنون .. همه چیز آنقدر موج گونه بر سرمان فرود می آید که من نیز بر این اتفاق تلخ مهر تایید می زنم.. بله دوست من .. همین است که شما نگاشته ای.
___
پست قبلی نیز خوانده شد .. کلی حرف از ابتدای نام و فامیلها توی ذهنم رژه می رود!
حالا من به این چیزها کاری ندارم ولی چقدر متنفرم از این همه چی آرومه من چقدر خوشبختم
مزخرفترین شعری که تا بحال شنیدم مرتیکه ابله سرشو تا پس گردن کرده توی برف و فکر میکنه واقعا هیچ خبری نیست.
دوست بجان برابر سلام ! .
آمدم از شما فیض با خود بردم ، بیا به ماتمکدۀ من ، ببین چه غوغاست .
کامیار باشید
خدا رو شکر که فقط کیفشو زدن و برا ی مبلغ کم سرشو از دست نداده. یعنی همین....
؛بگذار تا صبح دولتت بدمد..؛
کجایی!
شاید آن مردک خارجی زیاد هم اون جمله معروف را بی جا نگفته که:
در ایران هفتاد میلیون دزد برادر وار با هم زندگی میکنن!!!!!
شاد باشید
سلام
درود
مرده می برن کوچه به کوچه....
من فکر رفتنم از دیار کوروش
این پلاستیک آباد طلا نمی شود دیگر...
ریشه هاشون کلفته و از حماقت عوام اب می خوره
بدرود
این ترانه مصداق این است که: شهر در امن و امان است داروغه! پس چرا شما این قدر ناسپاس هستید و با عنوان نوشته تان همه ی آرامش شهر و دیار و این قبیل جاها را زیر سوال می برید؟!... عجب آشفته بازاری ست ها، به خدا !!!
شازده خانم سلام ... وبلاگت یه حس نوستالژیک به آدم میده که البته برای ما پا به سن گذاشته ها خیلی خوبه ... اصلا نوستالژی برای ما ایرانی ها مرحم سینه اس !...
چقدر برای این جوان با ید تعصف خورد واز این کشور بد بگویم چرا از خودمان شروع نمی کنیم
چه مردم خودخواهی. . .
تنبل خانومی !
منتظر افاضات جدیدتم!
خیلی چاکریم
افاضات نمی آد./مخلصیم
سلام گرچه این همه وقت نظر نذاشته بودم اما پیگیر مطالب وبلاگتون بودم با پست "اسن کوچه دیگر لیلی ندارد.." به روزم
گرچه در جواب یکی از دوستانتان فرموده اید که((افاضات نمیاد)) و فرموده اید خیلی مخلصیم و لی ما هم ضمن عرض اخلاص راستی راستی دل مون برای تون تنگ شده .
چرا اینقدر کم بیدا شده اید . به قول شاد روان دلکش:
به کلامی هم نکنی شادم
به بیامی هم نکنی یادم
شاد باشید
دکترجان همیشه شرمنده می فرمائید.
انگار به این آشفتگی عادت کردیم . چه بد ):
کاش مینوشتی
منتظران را به لب آمد نفس!!
بنویسید.
سلام شازده خانوم.
خوبی؟
وبلاگ ت مدت ها بود که باز نمی شد. فکر کردم که بستی. الان هم که اتفاقی رو لینکش کلیک کردم و باز شد می بینم تقریباً بستی. تو دیگه چرا؟ به جرئت می تونم بگم تو لیست من تو تنها کسی بودی که مطمئن بودم زود به زود می نویسی. دو ماه؟
تو چرا همش نیستی؟!