یکیشون فوکول کرواتی و اون یکی ، تور به سر و دسته گل به دست . چنان به هم چسبیده بودند که سه چهار سانت از بالا و هفت هشت سانت از چپ و راست جا اضافه آمده بود.
از توی قاب، آسمان دنیا آفتابی بود.
یواش یواش زمان که گذشت ابعادشون وسیع تر شد . قاب تنگ تر شد. سرشون به سقف خورد و دستاشون از قاب بیرون زد . مجبور شدند به پر و پای هم بپیچند.
شیشه رو بخار گرفته بود. دنیای بیرون بارونی بود.
دست آخر این یکی دید اون یکی ، جاشو تنگ کرده . کف دست و پاهاش رو گذاشت پشت اون یکی و با تمام وجود از قاب بیرون پرتش کرد.
بعد به خودش گفت : پرتره بودن خیلی بهتر ازعکس یادگاریه !!
سلام
وبلاگ جالبی دارید
ممنون میشم اگه به من هم یه سر بزنید
راستی اگه از وبلاگم خوشت اومد میتونی اونو با نام (عاشق ویلون)(محمد طرزی رودی)لینک کنی و بهم خبر بدی تا منم با هر نامی که دوست داشته باشی لینکت کنم
فعلا یا علی
سلام همسایه خوش ذوق
داستانکی که نوشتی خیلی زیبا بود
فکر کنم باید بیام پیشت از این به بعد شاگردی کنم !
خیلی جالب و تحسین برانگیز بود
موفق باشید
پرتره رو اگه سالوادور دالی بکشه که دیگه با عکس مو نمی زنه...
من یه روز ادعا کردم آینده همه آدما رو میدونم...یکی خواست امتحان کنه...یکی رو نشون کرد و گفت بگو:...گفتم : در آینده حتما میمیره...
سلام
عیدتون مبارک
خوب راست گفته !!! پرتره که خیلی بهتره !!!!!!!!
فقط خودم رو می بینیم از بس که بقیه رو ندیدم :( افسوس یا اف ؟
سلام شازده عزیز..
داستان جالب در نوع خودش..
بله واسه جا داشتن چکارها که نمی کنن... اگه جا و مکان هم باز باشه ...باز هم از تنگی جا می نالند!
افسوس ..
شاد باشید
درود
من هم پرتره را بیشتر دوست دارم!!!
موفق باشی
این عکس که بر عکس خودم زیبا شد
تقدیم حضور حضرت والا شد
----
موفق باشی شازده خانوم
شازده خانوم اجازه ؟
۱-عید شما مبارک
۲-ما معلم نیستیم اما این حسنی بیسوات که محصل هست !
۳-زمان ، زمان پرتره بودن شده است ایکاش نمیشد !
۴-پرتره بودن و شدن حق مسلم ماست !
۵-همچنانکه تابلو بودن و شدن حق مسلم ماست !
۶- ما که شش در شدیم !
۷- هفت سین ما قاطی پاطی و هفتخوان شد !
سلام و سال نو مبارک.جرات داری بدون کتابام بیا سر کلاس!!
یعنی تو هم کتاب چاپ کردی؟؟!!!
ددم وای
سلام وب زیبائی داری به روزم
شازده خانم گل بادرودی گرم.......
خوبی جان خواهر؟
پرتره بودن ازعکس یادگاری بهتره.
من فکر می کنم اگرکسی جای واقعی خودشو پیداکنه
همیشه یادگاری خواهد ماند
تندرست وموفق وبهروزباشی
سال نو مبارک !
یه عطش مونده به دریا
یه قدم مونده به رویا
یه نفس مونده به آواز
یه غزل مونده به پرواز
یه ترانه مونده تا یار
یه طنین مونده به آوار
یه ستاره مونده تا روز
سه سفر مونده به دیروز
بگو تا حضور بوسه
چن تا لبریختگی مونده ؟
چن تا بغض تلخ نشکن ؟
چن تا آواز نخونده ؟
با تو ‚ تا تو می رسم من
بی حصار سرد پیرهن
می گذرم از این گذرگاه
واسه پیدا کردن ماه
واسه کشف آخرین زخم
تا پل معلق اخم
سر می رم تا لب بارون
تا شب خیس خیابون
بگو تاحضور بوسه
چن تالبریختگی مونده ؟
چن تا بغض تلخ نشکن ؟
چن تا آواز مونده ؟
میدونی چی خوبه ؟ اینکه پرتره تو برای یه نفر بشه عکس یادگاری !!!!!!!!!!
سلـــــــــــــــــــــام شازده
منو یادت نمیاد بی وفا؟؟؟
بابا منم بهار...یادت اومد؟؟!!!
ای بابا همه که مارو فراموش کردن تو هم یکیشون...
خوشحال میشم پیشم بیای...
فکر کنم لینکت نکردم.با تبادل لینک موافق بودی خبرم کن.
راستی داستانت خیلی عمقی و زیبا بود.واقعا لذت بردم.
منتظرت هستم.
باآرزوی بهترینـــــــــــــــها:بهـــــــــــار
سلام
خوش حال میشم سر بزنی و تو مسابقه شرکت کنی
راستی سال نو مبارک
من هم لینکت کردم
سلام
داستانتان طرح فوق العاده ای داشت
و یک پایان بی نظیر...
واقعا بهتون تبریک می گم
موفق باشید
اگر دوست داشتید به داستان آباد ما هم سری بزنید
سلام و به به
یه خورده سیاه یه خورده هم قشنگ دقیقا اونطوری که من دوست دارم
سلام.
خب، این هم یه جور واقعیت که باید پذیرفت!!
سال نوی شما هم مبارک. :)
درود
متاسفانه فعلا روال بر این منوال است در این جامعه قاب عکسی
ولی علتش تورم و حجیم شدن دست و پا نیست
علتش کوچک شدن دلهاست
دل که آب بره دست و پا بزرگ میشه
شایدم ....
نمی دونم
بدرود
این قالبت محشره...!!!
خیلی به دل ما سنتی ها میشینه !!.. . .
سلام
خیلی خیلی زیبا بود
من تازه شروع کردم
خوشحال می شم به من هم سر بزنید.
www.tarkshode.persianblog.ir
سال نو شما هم مبارک!
من شخصا با اون قسمت ابعادشون وسیع تر و قاب تنگ تر بیشتر حال کردم! بالا رفتن توقع و کوچک شمردن آرزوهای همدیگر بدترین کاریه که ۲ نفر می تونن با هم انجام بدن!
سلام.
خیلی باحال بود. قاب.... شاید منم یه چیزی در بارش نوشتم. نوشتم.
فقط یه کلمه به ذهنم میرسه
اونم اینکه چون عشقی نبوده دچار روزمرگی شدن
حالا نگی این که یه جمله است
اون کلمه
روزمرگی
بود
این هم حرفیست..اما کو گوش شنوا
ادرس زا اشتباه زدیم
سلام.
ما که پارسال به قولمون عمل کردیم و لینک شما رو گذاشتیم.
امسال شما یک نوآوری بکنید لینک ما رو بگذارید تا وبلاگتان شکوفایی کند.
تکبیییییییر
چی شد پس ؟
چرا آپ نمیکنی ؟
منتظرم ها !
درود شازده خانم
مرسی که سر زدییییییییییی
و اینکه ما توی قاب عکسمون جای خودمون نیست چه برسه به یکی دیگه .......
پاینده باشی
سلام
۱نمایش گاه در راه ه بهت میگم
خب ابعاد آدم بخواد بیشتر از حد ضرفیتش وسیع بشه جا کم می یاره.............
چه پرتره باشه چه عکس یادگاری
سلام شازده جون
حکایت تلخی بود که متاسفانه واقعیت داره.
حالا به نظر خودت پرتره بهتره یا عکس یادگاری؟
با پست جدیدی به روزم و منتظر قدم های مهربونت تا مثل همیشه سرفرازم کنی.
شاد باشی
ببخسید تو کامنت قبل یادم رفت اسممو بنویسم.
شرمنده شازده جون.
عرض ادب و احترام ...
بعد که اندیشیدم و خوب نگاه کردم دیدم نه انگار حس کردم پشت تصویر این عکس دالان یک تاریخ است و هزاران خاطره ...
ذهنم هنوز مانده !
قلمت استوار.
سلام شازده خانوم:
من هم از اشنایی با شما خیلی خوشحال شدم
وبلاگتون هم خیلی قشنگه
مرسی
درود
با مطلب "86 به روایت ... " به روزم.
شما از سال 86 چی به یادتون مونده ؟!
موفق باشی
واقعا قشنگ بود.راحت،روون و خلاق.تصویر ذهنیتون عالیه.
بهتر هم میتونه باشه