از شلیک تیر تا شهریور تن تو. همه چیز از آخر شروع شد.
مهر از خاطرمان به یلدا رسید تا لباسی که آذر بی آستین برایمان دوخته بود.
تا تعبیر نوروز دلتنگیهایم را به فنجان قهوه ایی کوک میزنم که ماهی اسفند در آن خواب هفت سین میبیند هرروز.
به سلامتی تحویل اردیبهشت یک نفس خیال تو را سر میکشم.
پینوشت :
اول شعر بود، بعد ازتفضلات منتقدین تبدیل نثر شد.
همه چیز دگرگون شده. از نوع منفی. همه چیز فرو ریخته.
دلهره٬ اظطراب٬ تشویش و... بر دلمان سایه افکنده. و شاید چیزی فراتر از سایه.
عدالت کذایی و.........
چی بگم وقتی بغض دارم. وقتی اون اتفاق افتاد٬ ۱۳ سال داشتم. اما الآن اشک چشمام امون نمیدن. از دیشب وقت و بی وقت می بارن. فکرش داره دیوونم می کنه.
اگه ۱۴۰۰ سال دارن از عاشورا یاد می کنن٬ پس اسم ۱۸ تیر رو چی بذاریم...
همین الآن امتحان کردم٬ میشه مطلب رو از وبلاگم برداشت. باید وبلاگ رو کاملا بزرگ (ماکسی مایز) کنی. وبلاگ تو مخاطبینش بیشتر و با شعورترن. یه کاری کن بتونی بذاری تو وبلاگت.
وقتی یه شعر عاشقانه می نویسم٬ تو ۵ دقیقه ۵۰ نفر نظر میدن. الآن ۲ روزه که مطلب رو گذاشتم تو وبلاگم اما فقط چند نفر نظر دادن. اینه وضع مردم و شعورشون. تو تلفن٬ sms دختر بازی٬ سر بازی و غیره اسیر شدن.
مطلب رو برات کپی کردم. الان می تونی بذاری تو وبلاگت.
درود بر تو. به امید آزادی.
مشکلی نیس تصدقت...شماهرچه فحش وبی ادبی داری برسرآمریکابکشید(بروزن:هرچه فریادداریدبرسر...)...جدیدا شماداری شوخی می کنی یاواقعنی شاعره هم تشریف داری؟...ماراقلقلک می دهی شعرهات رابدهیم کارگاه نمدمالی(بروزن کارگاه شعرونقدبی ادبی!)برایت...باشدجانم احتمالاخبرمجازات وبلاگ هاداردتاثیرخودش رامی کند و شازده هاهم که تن وبدنی نازک ولطیف...شلاق هاهم که خشن و... زنده باشید وهرچه شعر ومعرداریدبرسردروبلاگتان نصب کنید(چشمک نداره این وب کوچولو؟خودتون هرچندتادوس دارین بذارین)
خوب بود. به هر حال شاهزاده که حرف بد نمی زنه
تعبیرات قشنگ بود
خوشم اومد ولی یه گسستگی تو شعرت حس میکنم
تعبیرات قشنگ بود
خوشم اومد ولی یه گسستگی تو شعرت حس میکنم
اما در مورد ؛نگسلد؛اگه به سکون کلمه ؛گ؛ بخونیش مشکل حل نمیشه؟ منظورم از بکار بردنش گسستن بوده خوشحال میشم بدونم مشکل داره هنوزم از نظرت یا نه.
ضمنا بینهایت از توجه کردنت به شعرم خوشحالم
سلام عسل بانو.
من خیلی قوی تر از این حرفام خانومی.
خواستم بگم برگشتما.
نمیدونم چرا انقدر دوست دارم.خیلی به دلم نشستی.
سلام...ممنون که اومدی بالاخره نظر رو نظر شما میشه حساب ویژه باز کرد ....کارشناسیه ... شعرتم قشنگ بود .
موفق باشی
با درود :
من بسیار پسندیدم.بسیار کنایه آمیز و دلنشین بود اما میدانید که منتقد نیستم که بتوانم نوشته تان را به نقد بکشم. خوشحالم که استادی واقعی دارید که نوشته هایتان را میخواند و راهنمائی میکند. شما که استاد واقعی دارید چرا بنده را مجازی شرمنده میفرمائید؟؟
بنده عرض کردم شاگردی کوچک در بارگاه شازده خانوم هستم و بس.
شاد و خندان باشید
سلام
ممنون از اینکه به آبادی ما سر زدید
خودم هم وقتی این پست را گذاشتم احساس کردم که سعی من در اتمام سریع داستان برای برخی از دوستان خوشایند نباشد... باید برای یک پایان بهتر فکر کنم...
ممنون.
در مورد شعرتان هم باید بگویم من در زمینه شعر نمی توانم نظرات مورد تاییدی داشته باشم
اما برداشتم از شعر شما این بود: شعر شما آشفتگی انسان امروز را در امتداد روزهای تکراری و بی حاصل سال به تصویر کشیده بود...
اما مثل همیشه از خولندن این اثرتان هم لذت بردم
موفق باشید
هنوزم میگم... یلدا بهترینه چون...
----
از خسن نطرت ممنون
من یازدهمین نظرو گذاشتم
11 با بهم سر بزن
از حسن نطرت ممنون
من یازدهمین نظرو گذاشتم
11 بار بهم سر بزن
شما لطف دارین شازده خانوم...
در ضمن خوب هم می نویسید...
سلام
با چند کاریکلماتور در ماهنامه طنز وکاریکاتور بچه مشد
به روزم.
شاد و پاینده باشید.[گل]
شازده خانم گل بادرودی گرم خدمت شما.....
خوبی عزیزدل ؟
چه خوب که شروع به نوشتن شعرهایت نمودی ومارا ازچشم براهی بیرون آوردی......
بسیارزیبا ودلچسب بویژه این قسمت.....مهرازخاطرمان به یلدارسید تالباسی که آذر بی آستین برایمان دوخته بود....
درتکه دلتنگی هایم راکوک می زنم .... به فنجان قهوه ویا یک فنجان قهوه؟
فنجانی قهوه؟؟؟
بهرروی مشتاقیم وارادتمند همچنان
دوستدار همیشگی شما.......
سلام
کاش می شدشعر قبل از تفضلات رو هم در منظر دوستان قرار میدادی
اگه شعر بود، بهتر «هم»! بود..
شعر را هر جور بنویسی شعر است شعر یا هست یا نیست!
سلام سلام!
میگن مرداد تن تو معمولا !
سلام
واقعا وبلاگ جالبی دارید . با تبادل لینک موافقید ؟
خوشحال می شم ما رو لینک کنید و اجازه لینکتون رو به ما بدید .
عنوان لینک ما
(وبلاگ هادی محمدی)
اگه با تبادل لینک موافق بودید حتما به من اطلاع بدید که شما رو با چه عنوانی لینک کنم .