دارد باران می آید
باران دارد به خاطر دلداری مادرانمان
هی گونه های من و سنگ مزار ترا میشوید.
انگار همین شب رفته از پیش ما بودی
که ناگهان به واهمه گفتی : نگاه کن دکمه پیراهنم افتاد !
که ناگهان زنی در قاب خیس دریچه آوازت داد :
- سفر بخیر !
میگویند همه ما مسافرانی هستیم که روزی پا به این کره خاکی میگذاریم و روزی هم چمدان سفرمی بندیم.
هیچ کس تا ابد در این قطار نمی ماند . برای هرکس ایستگاه آخری هست . مسافرانی که هنوز در قطارمانده اند برای آنان که از قطار پیاده شده اند دست تکان میدهند و اشک میریزند چرا که مقصد آنان هنوز نامعلوم است.
دوست نادیده من که زمانی خواننده و همراه این وبلاگ بودی هرگز تصور نمیکردم که روزی چشمانم خیس شود برای از دست رفتن تو که هرگز فرصتی برای دیدارت نشد.
درخاطرم هست در جایی خوانده بود که کلمات هم روح دارند و این حقیقتی ست که نوشته های شخصی تو و یادداشتهای صادقانه ایی که همیشه برای من مینوشتی بقدری در خاطرم پر رنگ ماند که تو را مانند خیلی ها که از نزدیک دیده بودم دوست داشتم و هر بار از دیدن نام someoneدر وبلاگم به وجد می آمدم.
خبر مرگ تو مثل خبر از دست دادن خیلی ها که ناگهانی رفتند ، برای من غیر قابل باور است.
من از پشت قاب شیشه ایی این قطار برای تو که رفتنت به این زودی مقدر شده بود دستی تکان میدهم و میگویم :
سحر جان،
سفر بخیر .
خدا بهمراه.
سلام دوست من مرسی از حس زیباتون
ماهی سیاه کوچولو شما رو به خونش دعوت میکنه
منتظرته
موفق باشی
سفر بخیر
:(
duste azizam shazde khanum salam.mamnunam ke az sahar neveshtid.sahar behtarin dustam bud va az dast dadanesh baram nagovar bud.kheili ziba az ghatare zendegi neveshti,age dust dashti be vebloge man bia va saharo bebin
آشنائی من هم با زنده یاد سحر رومی همچون آشنائی شما مجازی بود. هرگز ندیدمش ولی جای یادداشت هایش در ستون نظرات وبلاگم برای همیشه خالیست.
به خانواده اش به دوستانش و به شما تسلیت میگویم.
به گیتی عمر جاو ید ان نماند
زمانه هر چه داده پس ستاند.
شاد باشید.
درود شازده خانم
سحر در این روزها بسیار مشغولم کرده و آنقدر چشمانم را از اشک انباشته و یادش کرده ام که نگو ...
همین دو روز پیش بود که در وبلاگش ذیل همان پست پر معنا که مرا چه به تنهایی و سکوت عینا همین جمله را برایش نوشتم هر چند که می دانم کسی بوده در آن حوالی که در گوشش زمزمه کرده که جای تو در این پهنه ی فریب و نهیب نیست سحرم .تو باید همانند نامت پاک بمانی در آغوشم و سحر رفت چه غمگینانه ...
نمی دانی شازده آن روز که خبر پر کشیدنش را از مینا شنیدم چه شب یلدایی گذروندم .به ظاهر تو جمع بودم ولی اونقدر پکر بودم و در خود که همه موضوع را فهمیدند ...
someone عزیز ما رفت پیش یاد ها و یادت هست آن حرف هایش را همه بوی صفا می داد و بی پیرایگی و همین رمز مانا شدنش بود که من و تو و خیلی ها برایش بسیار گفته ایم و نگاشته ایم ...
و چه جادویی است این اینترنت که چه قلب ها به هم چفت می کند !!!
یادش مانا
بازی روزگار است بی هیچ توضیحی
شاید بیرون از این قطار سرزمینی ست با زیبایی بی انتها ..شاید .
رسم تلخی دارد این روزگار خرفتی که هیچ وفاداری نمی داند و تنها داغ می گذارد بر دلهایی که طعم دوستی را چشیده اند ...
خدایش بیامرزاد
نمی دانم چه بگویم
متاسف شدم...قوه ی طنزم ته کشید...به هرحال
زندگی جاریست.ماهم جاری هستیم تابه جایی بریزیم.امیدوارم مرداب وگنداب نباشد.دریاباشد
به روزم
ماکمی تاقسمتی تغییرموضع داده ایم!
بعضی آدما، بعضی درختا !
سلام
مطالب جالبی در وبتون دیدم
به من سری بزن
التماس باران
درود دوست نازنینم
به روزم با :
داستان مردی که عادت نداشت بی کارت دعوت ، جایی برود ...
و قدم های همواره دوست داشتنی ات را چشم دوخته ام.
شاد زی تا همیشه و هست ...
سلام
روحش شاد .
آشنایی من با مرحومه سحر از همین دنیای مجازی آغاز شد . ایشان از جمله کسانی بودند که در از ابتدای راه اندازی وبلاگ با کلمات جملات زیباشون به من روحیه نوشتن میداد .
من هم مثل شما دیر متوجه مرگ ناگهانی ایشان شدم .
افسوس این دنیا ابدی نیست ...بار سفر را هر هنگام باید بست .
بازم اون طرفا بیا خوشحالم می کنی
شاد باشی رفیق
اولین باره که نمیدونم چی واسه کامنت بذارم ...چون واقعا دپرس شدم . این دوبیتی رو هفته پیش گفتم ولی احساس میکنم اینجا جاشه ...
من از چشم خیس پر از غم ، خداحافظی میکنم
من از بغض سنگین ماتم ، خداحافظی میکنم
من از هر چه یادآور رفتن و غصه ی بی کسیست
من از این خداحافظی هم ، خداحافظی میکنم
خدا بیامرزدش
بعد از یکسال به روز هستم...به یاد سحر عزیزم نوشتم که پر کشیدنش پیرم کرد...خوشحال می شم سر بزنی
رفتی وُُ
چشمانم شکستند
اشکم شبیه گیلاس شد
و ھمه جا را
جای خالی تو پر کرد ...
---
آه...
عزیز دلم تسلیت میگم بهت... نوشتن یعنی زندگی بخشیدن به افکار. انسانها میروند و کلمات میمانند. تا بوده همین بوده... با احارام فراوان برای تو و دوست عزیزت
سلولی
خدایش بیامرزد
اما همیشه یکی (someone) هست
شازده کوچول موچول سلام
بودنیا بیر پنجره دیر هر گلن باخار گدر (ترکی )
( این دنیا مثل یک پنجره است هر کس نیم نگاهی می اندازد و میگذرد)
خدایش رحمت کند.
همینه دیگه...میرن یکی یکی...کیه که برگردونه!؟!
چندباری اسمشو تو کامنتات دیده بودم...بدجوری جا خوردم...از اینکه یه روز تو من یا خیلیای دیگه نباشیم دلم گرفت!
.....