روزنامه " تهران امروز" چاپ بیست و یک تیر ماه با تیتر درشت نوشت: وایتکس به جای کلر در آب شرب!
در ادامه از طرح مدیر نظارت بر بهداشت آبفای تهران مبنی بر جایگزین شدن آب ژاول یا همان وایتکس به جای کلر در آب تهران خبر داد.
سایت" آب و فاضلاب استان تهران" امروز یکشنبه بیست و پنج تیر ماه نیز اعلام کرد: احمد مشیری با بیان اینکه دیگر از گاز کلر برای تصفیه آب تهران استفاده نمی شود اعلام کردند : برای تصفیه آب تهران، آب ژاول جایگزین گاز کلر شده است.....
وی علت جایگزینی وایتکس را انفجار گاز کلر در تهران دانسته که باعث کشته شدن یکی از شهرواندان تهرانی گردیده و اینکه اگر گازهای کلر به هر دلیلی منفجر شود تا شعاع پنج کیلومتری خود را میتواند دچار حادثه کند! بنابراین چون در کوچه پس کوچههای تهران این مخازن گاز کلر وجود دارند بر آن شدیم تا آب ژاول را جایگزین گاز کلر کنیم!!!
بدین ترتیب بعد از طرح آزمایشی افزودن وایتکس به شیر که باعث شستشوی معده شهروندان تهرانی بعد از شستشوی مغزشان گردید. رزم آیش ترکیب وایتکس به آب شرب تهران باموفقیت اجرا شد.
آگاهان ابتدا با طرح این سوال که دکتر شما مطمئنی اونی که منفجر شده گاز کلر بود؟ رادیو اکتیو نبوده منظورتون؟....و اینکه رقم انفجار پنج کیلومتر، به کشته شدن یکنفر اکتفا نمیشود ها؟.... یحتمل دیشب در خواب جزوه بمبهای هیروشیما رو مطالعه نکردید؟... اندکی گمراه شدند اما بعد از شنیدن این خبر که این پروژه " چهار هزار میلیارد تومااااااان " برای سلامتی شان هزینه در برداشته، همگی از گفتار خود پشیمان شده و از اینکه مدیر نظارت بهداشت حتی بیشتر از شهردار به فکر کوچه پس کوچه های تهران است در جهت اعلام حمایت از این طرح، به سلامتی آقای نظارت، گیلاسهای وایتکس را یک نفس سر کشیدند .
پ.ن :
خریدار: ببخشید آب دارید؟
فروشنده: برای چه کاری میخواستید؟
خریدار: برای نظافت..... شستشو....جرم گیری ظرف و ظروف...سفید کردن رختها....
فروشنده :بیا اینو ببر 90% وایتکس خالص داره....نشان استاندارد از موسسه تحقیقات صنعتی هم داره...تشنتم که شد میتونی با یخ ازش استفاده کنی....دو منظورس!!
اینکه از اخبار ساعت ده شبکه سه، تصویر خیابون بغلی شرکت رو میبینی با این
سوژه خبری که یک تمساح توی کانال آب دیده شده، اصلا چیز عجیبی نیست.
اینکه مامورها انقدر سرگرم متفرق کردن مردم حاشیه کانال میشن که اون تمساح مادر
مرده از خیر نیروهای امداد می گذره و با جریان آب گم می شه هم چیز خاصی نیست.
مهم اینه که از فردا آمادگیشو داشته باشی شیر آب رو با احتیاط بازکنی که اگه
تمساحی از توش بیرون اومد سالم تحویل حیات وحش بدی والا یک قبض از طرف شهرداری
بابت حفظ و نگهداری از سختپوستان و دوزیستان جامعه شهری برات صادر می شه.
خیلی خوش شانس باشی شرایط پرداخت اقساط هم برات درنظر گرفته میشه.
بعد از فوت آقاجون تمرکزم رو برای نوشتن از دست دادم و بعد از فیلتر شدن وبلاگم حال و حوصله و انگیزم رو.
بعداً متوجه شدم این وبلاگ توی یه شبکه خبری معرفی (که بخشکی شانس) و فرداش توسط سربازان گمنام فیلتر شده .
تازه علت یک سری تهدیدات نرم اخیر رو بعد از پنج –شش سال نویسندگی متوجه شدم...یکی نبود بگه تاحالا کجا بودین. از عالم مجازی هم ندا آمد که به زودی این وبلاگ از صفحه روزگار محو میشه.در نهایت قبل از اینکه دوستان قبول زحمت کنند آدرس وبلاگ رو تغییر دادم.
دل کندن از بسیاری از نوشته ها ،خصوصا نوشته های طنزی که به مزاج آقایون سازگار نبود ،غیرممکن بود اما چاره ایی نبود تا حداقل خود وبلاگ و برخی از نوشت ها بعد از این همه سال محفوظ بمونند.
شازده خانوم شد خونه ایی که صاحبش درش رو بست و برای مدتی رفت به یک دیار دیگه.
حالا که برگشتم میبینم خیلی از وبلاگها فیلتر شدن.یک سری کلا محو شدن. یک سری آخرین نوشتهاشون مال دو سال پیشه .
یک عده خداحافظی کردن .عده ایی هم نوشتن برمیگردیم (اون هم با یک شروع تازه!) اما دیگه برنگشتن.
اما در این میون ( در قسمت پیوندها)، از اینکه میبینم هنوز عاقدی به نوشتن خاطراتش مشغوله و پزشک زندان از ماجراهای شغلیش مینویسه به وجد میام و از خوندن وبلاگی که نویسنده اش نوشته به علت فیزیوتراپی از تایپ منع شده متاثر میشم و با دیدن وبلاگهای عکاسی دوستان یادم می افته، زمانی عکاسی و خریدن یک دوربین حرفه ایی آرزوم بوده.حالا که به آرزوم رسیدم دوربینم رو انداختم یه گوشه .
یادمه یکبار سیدعلی صالحی به من گفته بود یا بنویس یا نویسندگی رو ببوس و برای همیشه بذار کنار والا میشه یه زخمی که هر از گاهی سرباز میکنه .راست می گفت:این زخم مدتیه که سرباز کرده.خیل باهاش کلنجار رفتم اما هیچ درمانی جز نوشتن براش ندیدم.
.
پس باید بگم: برگشتم ....اون هم با یک شروع تازه!