فال
می گوید:
آنکه روزی هزار بار می میرد
زیر پوست
نیلوفری پا به ماه دارد
که روزی
زیر بوته های خورشید بدنیا خواهد آورد
بگذار
تمام دفترش پر از ستاره های قرمزی شود
که گه گاه چراغ سبز نشانش میدهند
کهکشان تو به سیاره ای می رسد
که روباه ندارد
مار ندارد
سیب نیم خورده حتی.....
سلام
شعر زیبایی بود..البته جالب و گیج کننده...
موفق باشی
خوش به حالت که تو یه کهکشان داری...من همش یه ستاره دارم اونم به قول فروغ ستاره مقوایی.
درود
غمگین بود
جمله بگذار تمام دفترش....
حرف قشنگی داره
بدرود
که میداند
شاید
اگر سر زا نرود از دست
شازده خانم گل بادرودی گرم.....
خوبی عزیزدل؟
ازروزی هزار بار مردن ها هم باز باید متولد شد
ققنوس وار
وشب سیاه را رنگی نوزد
رنگ هستی.. رنگ بیداری
دفتر پراز ستاره سرخ تو را باید خواند
نگاهش بسوی سبزی و رویش درباره است
روبه خورشید
یک کهکشان ستاره تقدیم توباد
توکه ازفراخنای تیره ترین شب سرود بامداد ر ا زمزمه می کنی
.......
خلاقیت و آفرینشگری ات ستودنی است
برایت آرزوی شکوفایی افزون دارم
روزهایت همه رنگین باد
ارادتمند ودوستدار همیشگی شما
شازده کوچولو فقط یه کتاب نیست.یه زندگیه.شعرتون را دوست داشتم.من همیشه با ذوق میام اینجا.اما شما خیلی کم مینویسین.
به نظرم عالیه وبلاگتونو می گم .
با اجازه تون لینک می کنم .
دقیقا همون چیزهایی که می خوام و دوست دارم.
سلام
زیبا بود
موفق باشی
حرفهای دلت خیس و نمناک بود شازده خانوم
این شعر پیوستگی خوبی داشت و تغییر فضاها هم از نکات مثبت ش بود. پایان بندی خوبی داشت و بعد چند بار که خوندم ش باهاش راحت تر شدم و حتی برام دلنشین شد (اولین بار گرمای ارجاع تند شازده کوچولویی به صورت م خورد).
این رو به حساب ضعف نمی ذارم و به عنوان یک ویژگی می گم: تاثیر از شعر شاملو تو این شعر به شدت دیده می شه. در کل خیلی خوش م اومد.