مجموعه داستان " انجیرهای سرخ مزار " نوشته محمد حسین محمدی، یکی از مجموعه داستانهای مطرح سال 83 به شمار میرود که تاکنون جوایز زیادی نصیب خود کرده و به عنوان بهترین مجموعه داستان ازنگاه بنیاد گلشیری شناخته شد.
این کتاب آیینه ای است ازافغانستان با عنصر غالب جنگ و تاثیری که جنگ بر روند زندگی شخصیتهاباقی میگذارد .افغانستانی که شاید هیچوقت اینقدر خوب شناسانده نشده بود.
محمد حسین محمدی از جمله نویسندگان افغانی است که که در مفصل نسل اول و دوم داستان نویسی مهاجرت ایستاده و در داستانهای خود به مقوله جنگ و توابع آن میپردازد اما به جای باورهای ایدئولوژیک به جنگ و اصرار به تقدس کشیدن جنگ ، نگاهی انسانی و به دور ازهرگونه شعارزدگی و تحمیل باید ها و نبایدها به خواننده دارد که از نقاط قوت دیدگاه نویسنده به شمار میرود.
نویسنده با استفاده ازچند زاویه دید یا زاویه دید تازه به جذابیت و بار تکنیکی روایت داستانهایش افزوده است.به عنوان مثال در داستان " مردگان " که یکی از بهترین داستانهای کتاب به شمار میرود یک روایت ثابت از زبان سه شخصیت مجزا عنوان میشود که در بند اول این داستان با راوی مواجه هستیم که کشته شده است. استفاده از شگرد فرمی خاص در خلق این داستان نوعی ناگریز بودن را به خواننده منتقل میکند و آنچه اتقاق میافتد گاهی طوری جلوه میکند که تنها چیزی است که میتوانسته اتفاق بیفتد.
جنازه هایمان را از بین چاه کشیدند و همراه خودشان بردند .
بعد از چند روز ،پای که روی مان مانده شد ، بیدار شدیم.
گفتم : "مارا یافتند ."
پدر گفت : " آسوده بودیم ، باز جنجال شد."
کاکایم گفت : " ها ، مارا یافتند."
پدر دوباره گفت :" نمیفهمند که مرده ها را نباید بیدار کنند."
گفتم : " ما نمردیم ، ما کشته شدیم."
کاکایم خنده کرد، درست مثل وقتی که هنوز زنده بود و خنده میکرد.
در داستان "کنچینی " با زاویه دید تک گویی با مضامین تازه و تا حدودی جسارت آمیز از زندگی یک روسپی که در موقعیت خاص جنگی گرفتار آمده میپردازد.راوی با دیدی بی طرف و به دور ازهرگونه باور اجتماعی تنها به ذکر واقعه بسنده میکند.
آن روز چهارشنبه بود.رفته بودم روضه سخی.یک چادر کهنه سرکرده بودم.قصدم بود که در روضه گدای گری کنم. چند ساعت گردگرد روضه سخی جان چرخک زدم.
دستم را دراز نتوانستم.کی به گدای گری پول میدادند. کلگی در غم خود بودند.
مانده و کوفته طرف خانه میرفتم.در خیابان اصلی که میگذشتم،جوان تفنگ به شانه ای طرفم چشمک و ایلمک کرد.توجه نکرده راهم را گرفته رفتم.باز طرفم اشاره کرد و جیب واسکتش را نشانم داد.پر از ده هزاری های قات ناشده بود.شکمم به پشتم چسبیده بود.احساس ضعف کردم.
پهلوی دکانی ایستاده شدم و چشمی چادری ام را بالا زدم....
آنچه پیش روست شناساندن افغانستان در میان غبار جنگ به مخاطب است .در این کتاب درونیت شخصیتها ، عواطف و هر آنچه که یک انسان دارد درموجی از انفجار دود میشود و جز خاکستر چیزی از آن باقی نمی ماند اما در پس این حرکت هنوز زندگی با تمام ابعادش جریان دارد.
انجیرهای سرخ مزار با تمام نقاط قوت و ضعف خود سند محکمی برای ادبیات و هنر داستانویسی افغانستان است و نمونه خوبی از داستان نویسی زبان فارسی به شمار میرود.
---------------------------------------------
انجیرهای سرخ مزار در ۱۳۵ صفحه توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
ای کاش می گفتید که این مجموعه را کجا میشه پیدا کرد/به نظر جالب میاد/من تا حالا از نویسنده های افغانی چیزی نخواندم
شازده جون چطوری؟دوستان قدیم همیشه میرن ته خط؟موافق دید و بازدید هستی؟
درود
ضمن عرض خسته نباشی
میخواستم ببینم چرا وبلاگ ما از توی لینک های وبلاگت حذف شده؟
منتظر جوابتم
پاینده ایرانی و ایران
سلام شازده خانم مبارزه با بد حجابی را با یاد ی از شما آغاز کردیم (یعنی تذکر دادیم ).
سلام شازده خانوم . خوبی ؟ قشنگ بود . خوشحالم که بازم می یام وبلاگت . راستی منم به روزم با یه متن جدید به نام دفتر خاطرات . دوست داشتی بیا پیشم و بخونش . مرسی . منتظرت می مونم . موفق باشی
نقد زیبائی بود.
دستت درد نکنه
یا به قول یکی از دوستان دست گلت درد نکنه
لا اقل کتابو میدادی میخوندیم
که نقدشو بهتر بفهمیم!
تا فردا بیشتر مهلت نداری
حواستو جمع کن
درود
خوب اطلاغات جالبی رو در این پست به خوانندت القا میکنی
ولی برای من جالبه که بدونم چی شد که تو تصمیم گرفتی این نقد و بنویسی؟از کجا این کتاب و نویندشو شناختی؟
چون من خودمم ادبیات میخونم.
چه خوبه که تو ی وبلاگها گاهی وقتا این جور پستهایی هم نوشته بشه که مثلا منی که یه کتابی رو خوندم با یه پست نقدمو بنویسم و دیگران رو به خوندن اون کتاب تشویق کنم.
پاینده ایرانی و ایران
من به داستان زندگی افغانی ها بسیار علاقمندم میشه بگی کتاب مال کدوم انتشاراته نقدت هم بسیار شیرین و خواندنی بود
درود
ممنون
پاینده ایرانی و ایران
سلام...
مال اون آدم باسوادا بود.. بهه ثوات موات ما قد نمیداد !
...
معذرت مدتی نبودیم... حمل بر بی معرفتی ما نشه... خدا رو شکر اونوقدر "گره" باز کردم که گره کور شدم[خنده]
با درود بر شما
لینک باکس فرزندان ایران - شاهراه ارتباط جهانی ایرانیان از شما دعوت بعمل می آورد با قرار دادن کد لینک باکس فرزندان ایران در انتهای ویرایش قالب وب نوشت خود ما را مطلع نمائید تا نسبت درج لینک شما در این جعبه اقدام شود . با سپاس در انتظار گام های فرخنده تان هستیم .
سلام
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ من آیی که نیستم
سلام
باید جالب باشه
موفق باشی
سلام شازده خانوم. تغییرات واقعاْ چشم گیره و نشون می ده پتانسیل بالایی داری که از نوشته های قبلی هم کاملاْ معلوم بود. موفق باشی.
سلام
امیدوارم موفق باشی
آپ کردم خواستی سری بزن
دورود /
اونقدر که جذب روایت خوب تو شدم بعید نیست همین ردا صبح بجای خرید بلیط اتوبوس برم این کتاب رو بخرم !!! ؟
اما جدای از شوخی خیلی حرفه ای کار کردی .
آوردن قسمتهایی از کتاب نشون میده که کار بلد بودی و رو نمیکردی ..
ادامه بده ببینیم چی میشه ...
آفرین و دی دو نقطه و ...
وقت خوش ././././././././././././.
ممنونم شازده خانم.
سلام شازده خانم عزیز
من هم امید دارم سالی نیک داشته باشی . و امیدوارم حضورت را همیشه داشته باشم / شاد زی
نخواندم متنت رو شازده...ولی باید قشنگ باشه...موفق باشی
salam.khaste nabashin...
سلام
خانوم شما رو همش با ما اشتباه می گیرن! هی باید قسم بخوریم که ما شاذه ایم اونم با ذال! نه شازده خانوم
به هر حال اهل خوندن هستیم اگه دستمون برسه این کتابم می خونیم.
منم داستان می نویسم. اگه دوست داری یکی از داستانامو از کنار صفحه ام دانلود کن. پیشنهاد سرآشپز! جن عزیز منه.
خوشحال میشم نظرتو بدونم.
سلام. به نظرجالب میاد.در اسرع وقت تهیه اش میکنیم
سلام
من آدرس جدیدم اینه
چشم به راهتونم
زیر پاتونم نگاه کنین
سشsalam web loge bahali dare be man ham sare bezan
ghorboonet dashm saed
من قبلا کتاب بادبادک باز رو درباره ی افغانستان خونده بودم که خیلی روم تاثیر گذاشت...این کتاب رو نخوندم ولی حتما می خونمش...ممنون که معرفیش کردی.
فقط خواستم تشکر کرده باشم شازده خانوم. انجیرها چاپ سومش در راه است تا نمایشگاه. ناشرش چشمه است.
مرسی از معرفی .خوب هوایی عوض کردی.(: