اگر تو شیطان بودی و من وکیل مدافع ،
نوشیدن یک فنجان " قهوه چینی" در " یک بعدازظهر سگی" به همراه تو و طراحی سناریو " قتل منصفانه" با " بوی خوش زن" چه لذتی داشت !!!
(25 آوریل، سالگرد تولد آل پاچینو)
-----------------------------
وکیل مدافع شیطان (1997)
قهوه چینی (2000)
بعد ازظهر سگی (1975)
بوی خوش زن (1992)
قتل منصفانه (2008)
اوه حوصله داری ها برای تولد ال پاچینو .....
من که خیلی دوستش دارم
به منم سر بزن گلم
درود دوست عزیز
داشتم می رفتم تو وبلاگم تو لیست وبلاگ های به روز شده چشمم به اسم وبلاگ قدیمی و آشنای شما افتاد و خوشحال شدم که شما هنوز نوشتن رو ادامه می دهید.
موفق باشید
واسه من که لذتش در حد مرگ بود حتی با خوا ب آلودگیهای بیخوابی
تولدش مبارک خیلی زیاد به خاطر ایفا کردن نقش هایی که همیشه در ذهنی ما می مانند
سلام من هم "بعد از ظهر سگی" را دوست دارم با پست قانون زنبورها به روزم
سلام.به بلاگفاییها هم سر میزنی؟؟ وبت عالیه دوست من.به سراغم بیا... یا علی
واقعا چه فیلمیه بعد ازظهر سگی
ایرانیشم که دیدی
سلام فائزه جون. میگم بیا و کتاب محبوبت رو معرفی کن. به مرگ خودم اصلا انتظار ندارم به من رای بدی. به هر حال اگه خواستی برات فایل مجموعه م رو می فرستم شاید به من رای دادی. قربانت
پ ن: سلام لر بی طمع نیست :-)
بوی خوش زن واسم خیلی حسا داشت
...
بازیگر مورد علاقه ی من!
...
امان از این بی خوابی![خمیازه]
...
نوشته ام
برای اردیبهشت
برای درختان گردو
برای رفته گان عزیز
برای شما که دوست بدارید و دوست بدارید و دوست بدارید و نترسید!
گرد هم صبوری کنیم و دوست بداریم و بسازیم! زیبایی را ارج بگذاریم!
...
سلام
تولدش خیلی مبارک.
بهترین ها
درود شازده خانم عزیز ،
زمان ها گذشته از همان وقت که سرکار استوار خطابم کردی و افسری تقلیل یافت به درجه داری و نیز از آن زمان که انگشت به دهان گفتمت که مانده ام از پیش بینی ات ! از آن زمان افتخار دیدار واژگان خاصت نداشته ام با همان نگاه ویژه که هماره توجهی ویژه می طلبد .
فریاد بی صدا می رفت که بدل شود به کتاب قدیمی قدغن قطع جیبی که جامانده با کلی غبار بر لبه ی طاقچه ی خاطرات ، دیروز نگاهش کردم دوباره و سه باره ! از شما چه پنهان رفیق که دلم به حالش سوخت . نفسی از سینه بر آوردم که غبار زدایم از چهره اش ولی انگار یک نفس را چاره نیست برای این مهم و نفس ها می جوید ...
پس از مدت ها بی صدایی ، دوباره فریاد بر آورده ام هر چند بی صدا به این بهانه :
برای آنها که مدام طرحی نو در می اندازند ...
نفس گرمتان که مترادف است با هم صدایی و لطف را به انتظار نشسته ام با همه شوق تا شاید دوباره این خانه همانی شود که بود ، همانی که باید باشد ...
شادی توامان با آزادی از آنتان باد .