آستین پیراهن ی زنانه
گره خورده به دمپای شلوار مرد.
طشت رخت.
روی سنگ غسال خانه
چرت نیمروزی می زند
مرده شوی.
چرخ خیاطی
پر هیاهو می دوزد
پیراهن عروسی لال را.
زیر روبان های قرمز
هدیه ی سالروز عروسی
بسته ای شکلات تلخ.
فرشته پناهیگاهی هایکوها چه خوب به دل می نشیند.
پ.ن ۲):
این روزها کسی توی فکرم دست وپا میزند......
این روزها....................کیشوفسکی.
به دلم نشست
پاسخ کامنت:
این شعرها بیان احساس هست و قصدم اروتیک سرودن نیست. حسی است که غالب میشود گاهی.
هدفم بیان احساسمه و نه صرفا اروتک سرودنهرچند ممنون میشم اگر نقدی هست بهم بگی تا اصلاح کنم.
هیچگاه شعر اروتیک نخوندم و ندیدم، ممنون میشم منبعی یا کتابی بهم معرفی کنی .
سینای عزیز
بهتر دیدم کمی مفصل تر در این باره صحبت کنیم.
برایم نوشتی شعرهایت بیان احساس است و قصدم اروتیک سرودن نیست.
بهتر دیدم همین جا این جمله را کالبد شکافی کنم که شعر چیزی جز بیان احساسات نیست و همانطور که برایت گفته بودم حالا می خواهد در قالب اجتماعی-اعتراضی و یا رومانتیک باشد.اروتیسم را میتوان برای خودش سبکی تصور کرد که معمولا زیر شاخه ادبیات رومانتیک قرار می گیرد.
شما نمی توانید بگویید که قصدم اروتیک سرودن نیست چرا که هیچ شاعری قبل از نوشتن نمی تواند بگوید خوب حالا یک شعر میگویم که جریان حسی اروتیک در آن غالب باشد.این حس توست که تو را می برد.
البته این را هم بگویم که با بی پروایی در شعر اروتیک موافق نیستم اما همانطور که همیشه در جلسات شعری گفته ام که برای پیشرفت به هر نوشتن در هر سبکی نیازمندیم تا تجربه بدست آوریم.
اما اگر قصدت فقط بیان احساسات است میتوانی به صورت نثر بنویسی اما از آنجا که در نوشتنت تقطیع می کنی به خواننده القا میشودکه در حال خواندن شعر است.اما باید تقطیع هایت را به صورت درست انجام دهی.تو استعدادش را داری فقط نیاز به خواندن و خواندن و باز هم خواندن داری تا بیاموزی چطور با کلمات بازی کنی و از دریچه جدید به یک موضوع هر چند ساده نگاه کنی.
نکته دیگر اینکه در نوشته هایت سعی کن صفت و موصوف را به صورت پیاپی به کار نبری مثل : لغزیدنِ نرگس شهلایت یا بوی کریه ِ جنسیت که به عقیده من اصلا خوب نیستند.کریه در جمله جا نمی افتد چرا که کلمات ر -ی و ه هیچ حرکتی ندارند علاوه بر اینکه اصلا جمله ملموسی نیست.
در خصوص منابعی در زمینه شعر اروتیک باید بگویم از آنجا که سانسور در ادبیات امروز ما رواج دارد امکان ندارد منبع مشخصی بتوانم معرفی کنم و یا کتابی اما اگر سایتی پیدا کردم حتما آدرسش را مینویسم.
امروز شعری از بهاره رضایی عزیز خواندم که به نظرم جالب آمد .در اینجا مینویسم تا دوستان دیگر هم از آن استفاده کنند.
بحث را تمام میکنم.به امید موفقیت تو
فائزه
(بیا مذاکره کنیم)
پشت پارتیشن پناه گرفتی
و جنگ ما از همین جا آغاز شد
موضع من مشخص بود :
خارج از تو می خواندم.
اولین بار ملودی صلح را روی سلا سی های تن تو
ردیف
خوانده بودم
تو همه ی قفل ها را
روی لب های من امتحان کردی ......
نه !
کمین نمی کنم
جبهه نمی گیرم
فقط می خواهم روی ردیف تن تو
خارج بخوانم
بیا مذاکره کنیم!
هرچند همیشه نوشته هات روشنفکری تر از سطح سواد منه ولی لذت میبرم و چه هایکو باشه چه نثر چه شعر منظوم میفهمم که کسی هست که در این اطراف گاهی فکرش به فکر من نزدیکه
واقعا که بعضی وقت ها هایکوها چه خوب به دل می نشینند مثل الآن...
میان تمام لحظه های غم بار این روزها
هایکو
فقط.......
نمیدونم چطور از اینهمه صرف وقت و راهنماییت تشکر کنم
ممنون دوست من
خوشحالم ازینکه باهات آشنا شدم
هیچوقت تا به این اندازه از هایکو لذت نبرده بودم
نام گلها را نمیدانستم
حالا دیگر باغی نمانده
؟
سلام و عرض ادب
لازم دانستم جهت استفاده ی چند هایکو از من در این وبلاگ ، قدر دانی کرده باشم.
عزیز دلم.....
ممنون از محبت شما.
سلام...
اول تا حالا هایکو نخوانده بودم که اینجا با آن آشنا شدم.دوم از شعر هایکویی که گذاشته بودی خوشم آمد و اون رو تو facebook هم گذاشتم...البت با ذکر نام شاعر...لطفا موفق باشید.
تضادهایی جالبی توی این هایکوها بود
سلام، تصویرهایی از زندگی.