از دستهایمان بیرون رفتهایم
از چشمهایمان
و همهچیزِ این خاک را کاویدهایم:
ــ ما بههمراهِ آب و باد و خاک و آتش
تبعیدِ این سیاره شدهایم
و اینجا
زیباترین جا
برای تنهاییست.
کسی در من همهچیز را خواب میبیند.
آتشی برای آتشی دیگر / شهرام شیدایی
پ.ن : روحش شاد اما خدایا به عقیده تو ۴۲، سالگی یکم برای مردن زود نیست؟؟
باز برخوردم به اینجا.
خدایش بیامرزد.
من اگر جای خدا بودم(!) به تو می گفتم: به تو ربطی ندارد.
بادرودی گرم خدمت شازده خانم گل
امیدوارم حال مبارک خوب باشد
زیبا بود.......... جایش سبز
گاهی انسان درخود گم می شود واینست شیدایی
موفق باشید
نه برای شاعران!
دختر جان!
برای شاعران زیاد هم هست!نیست؟
شما هم مارا بردید به حال و هوای مردن!!!!
تنهائی مان بس نبود و ترسید نمان؟؟
روحش شاد.
؛دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد؛
دیشب تو را ز خوبی تشبیه ماه کردم
من اشتباه کردم تو خوبتر زماهی
سلام...
من این شاعر (البته فقط شاعر نبود...) از نزدیک میشناختمش....
خیلی اذیت شد تا رفت... خدا بیامرزدش...ممنون که ازش یادی کردی
ممنونم از حضور تان.
خوشحالم کردید.
شاد باشید
سلام
می دانی چرا دنیا بی چشم داشتی
وچرا آب می شود پای ما ... ؟