..........
دیگر
نه چتری گم میشود.
نه پیراهنی پناهی
و نه خوابی تعبیر.
فقط گاهی , لحظه ای تا پایان باران
زیر یک سقف توقف میکنیم .
فی البدایه گفتم ... پس بخونش شازده ...روزی که تو را از گل آدم بسرشتندروزی که برایت دو صفحه شرح نوشتندگفتند که این آدمیان پر ز وفایندخواندند همان روز ازل اهل بهشتنداز خلقت آدم به همین وضع گذر کنبه گم شدن عاطفه ها سخت نظر کنگفتند که این آدمیان پر زوفاینداز عاقبت گفته یشان فکر خطر کن روزی که پسر را به پدر رحم روا نیست راهی که تو را پیش گرفت ره به تباهیستروزی که تو را اشرف مخلوق نهادندگفتند: خلایق که بدین نام سزا نیست ...!!از خود به هراس آی که اینگونه تباهی گر نیست بخواهد ، تو به یک لحظه فناییتو بی خبری بی خبران توبه ندانندیک دم به خود آی بین که در این بین کجایی ؟!سلام ... ۵ دقیقه و ۴۷ ثانیه این متن بالا به ذهنم اومد و ...
فی البدایه گفتم ... پس بخونش شازده ...
روزی که تو را از گل آدم بسرشتند
روزی که برایت دو صفحه شرح نوشتند
گفتند که این آدمیان پر ز وفایند
خواندند همان روز ازل اهل بهشتند
از خلقت آدم به همین وضع گذر کن
به گم شدن عاطفه ها سخت نظر کن
گفتند که این آدمیان پر زوفایند
از عاقبت گفته یشان فکر خطر کن
روزی که پسر را به پدر رحم روا نیست
راهی که تو را پیش گرفت ره به تباهیست
روزی که تو را اشرف مخلوق نهادند
گفتند: خلایق که بدین نام سزا نیست ...!!
از خود به هراس آی که اینگونه تباهی
گر نیست بخواهد ، تو به یک لحظه فنایی
تو بی خبری بی خبران توبه ندانند
یک دم به خود آی بین که در این بین کجایی ؟!
سلام ... ۵
دقیقه و ۴۷ ثانیه این متن بالا به ذهنم اومد و ...