آنلاین نگاری

 ..........

 دیگر

نه چتری گم میشود.

نه پیراهنی پناهی

و نه خوابی تعبیر.

 

فقط گاهی , لحظه ای تا پایان باران

زیر یک سقف توقف میکنیم .

 

نظرات 1 + ارسال نظر
وحید هستم یکشنبه 16 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:58 ق.ظ http://ghesmateman.blogsky.com

فی البدایه گفتم ... پس بخونش شازده ...

روزی که تو را از گل آدم بسرشتند

روزی که برایت دو صفحه شرح نوشتند

گفتند که این آدمیان پر ز وفایند

خواندند همان روز ازل اهل بهشتند


از خلقت آدم به همین وضع گذر کن

به گم شدن عاطفه ها سخت نظر کن

گفتند که این آدمیان پر زوفایند

از عاقبت گفته یشان فکر خطر کن



روزی که پسر را به پدر رحم روا نیست

راهی که تو را پیش گرفت ره به تباهیست

روزی که تو را اشرف مخلوق نهادند

گفتند: خلایق که بدین نام سزا نیست ...!!



از خود به هراس آی که اینگونه تباهی

گر نیست بخواهد ، تو به یک لحظه فنایی

تو بی خبری بی خبران توبه ندانند

یک دم به خود آی بین که در این بین کجایی ؟!


سلام ... ۵

دقیقه و ۴۷ ثانیه این متن بالا به ذهنم اومد و ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد