پرواز

شب بود و ماه .

شب پره دور میزد در باد.

دست به دست میرود،

دختری بی کفش ،

با پای شکسته.

سرد بود لبهای کوچکش.

پیله بود در مشتش.

کاکایش گفته بود پرواز نزدیک است.

خواب بوی خاک میداد.

باد، های های زوزه میکشید.

*

شکر کرد مادر.

پروانه خواب بود.

نمیدانست در آبادی بالا،

زمین شلوار خاکی اش را تکانده است.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد