به نام پدر

 

روز اولی که " به نام پدر" اکران شد ،فیلم مورد استقبال خوبی قرار گرفت . تا اونجایی که چراغها روشن بود و چشم کار میکرد یک صندلی خالی دیده نمیشد (بعدش رو نمیدونم).

خیلیها مثل من بازی "پرویز پرستویی " یا عناوینی چون کارگردانی " حاتمی کیا " وشکار 5 سیمرغ در جشنواره ،  روبه سینما کشونده بود ومیشد گفت در مقابل فیلمهایی مثل :ازدواج به سبک ایرانی یا شام عروسی که اخیراً اکران شده بود ،حرفی برای گفتن داشت.

ابراهیم حاتمی کیا ، که سعی کرده بود این بار از دریجه جدیدی به مقوله جنگ و اجتماع نگاه کند ،تا حدودی به هدف خود رسیده بود.

فیلم شروع  و ادامه خوبی داشت اما مثل اکثر فیلمها ی ایرانی ،پایان بندی جالبی که در خور موضوع فیلم باشد انتظار فیلم رو نمیکشید و میشه گفت :چیزی شد در مایه های " سمبلی زسیون".

بیننده ای که "آژانس شیشه ای ، روبان قرمز و خاک سرخ " در پرونده حاتمی کیا می بینه ،  این انتظار رو داره که به تاثیر بیشتری  در " به نام پدر " برسه و ناکام میمونه.

  در هر صورت "به نام پدر "فیلمی نبود که برای حاتمی کیا به عنوان پیشرفت باشد"

 

                           

 

نظرات 6 + ارسال نظر
سعید آموزگار(سورنا) جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:38 ب.ظ http://d0or55so0r.blogsky.com/

درود
گفته بودید با پای راست
من یک پا بیشتر ندارم
اونم پای چپه
اون یکی رو روی مین جاگذاشتم
چون فکر میکردم که اگه با پای راست برم روش چیزی نمیشه
منتقد جالبی هستید و کارهاتون رو دوست دارم
به من هم سر بزنید
بدرود کنتس

ببر وحشی شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:09 ق.ظ

چند وقت پیش تو یکی از مجله های بهداشتی – سلامتی مقاله ای چاپ شده بود که مضمونش این بود:
(پنج دقیقه بخند دوازده ساعت سرحال و شاداب باش)
تنهائی که نمیشه خندید ، بهم دیگه هم که نباید خندید پس تنها راهی که میمونه ، اینه که با هم بخندیم.
حالا بریم سر اصل مطلب :
وقتی با تماشای یک فیلم شاد یک ونیم ساعتی که حداقل میشه حدود یکساعت با هم خندید و انرژی لازم برای 144 ساعت آینده رو کسب کرد چرا این فرصت و از دست بدیم و بدون اینکه به هدف اصلی فیلم فکر کنیم بیرحمانه به نقد اون بشینیم .
بهر حال فیلم به نام پدر در کنار شام عروسی ( از بس هوش و حواسم پرت بود از این فیلم هیچی نفهمیدم ولی خیلی خندیدم ) برای من برتر از یک فیلم بود و به خاطره ای جاودانه تبدیل شد.

سرزنده وشاد باشی

کرگدن فهیم جیبی! شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:44 ب.ظ

باز هم به تو...
ممنونم که اومدی...
اپ کن....
یاللااااا
کرگدن فهیم جیبی!

بنفشه شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:56 ب.ظ http://banafsheh192.blogfa.com/

شازده خانوم جان با خانواده وبلاگت را خواندیم و لذت بردیم مثل همیشه............

شهرام یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:18 ق.ظ http://latary.blogspot.com

به نام پدر پسر و روح
که از قدس نیامده برگشت
تاکسی های رسالت از کدام میدان
گم شده ام
بووووووووووووق

[ بدون نام ] یکشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:23 ب.ظ http://usefultips.blogsky.com

اماده لینک دهی
اگه می خای منو ادد کن تا منم ادت کنم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد