صدایی در آسمان پیچید .....دخترکی متولد شد .....معصوم و پاک .....فقط می گریید ....شاید میدانست آدم ها گاهی تاب دیدن مهتاب را ندارند .....ضعیفه میخوانندش ..... دخترک را به سخره میگیرند ..... آهای آدم های خالی از احساسی که مرا از ترس بالیدن ..... ضعیفه میخوانید ..... خود از هر منی ..... ضعیف ترید ! دهان ها را ببندید .....بانویی از جنس مهر آمده است..
سلام . خوبی ؟ محبت شما که خیلی بیشتر از ماست ( در جواب کامنت عشقولانه ! ) من هر وقت یکی از بچه های وبلاگستان وبلاگش رو تعطیل کرده به شدت حالم گرفته شده ! به خاظر این از ننوشتن اصلا حمایت نمی کنم !!! راستی این شعر منو یاد برره انداخت ( خوابیدن با چشمهای باز ) !!
شازده خانم گل با درودی گرم و مهراندود..............*** بسیارزیبا...زایمان زندگی نزدیک است می خواهم با چشمانی بازبخوابم... آفرین برتو دخترآگاه و با احساس و پرشور و سرشاراز واژه ..................... شما همیشه نسبت به این خامه کم توان و عاشق مهرافشانی می کنی سپاسگزارم. من هم شمارابسیار دوست می دارم می دانی نازنینم.....راه سخت و دشوار است وپاهای ما زخمی ولی بهرروی راهی است که باخون دل گشوده ایم..پس باید رهرو عاشقی باشیم وهم چنان مشتاق تراز پیش براه ادامه دهیم حتی با سینه خیز من شمارا کاملا درک می کنم و برای این ازدست دادن ها بسیار متاسفم ولی نازنینم یادت نرودگردنه بندان همین را می خواهند که ما دلسردشویم و خامه را رها نمائیم. پس ما که سرشاراز واژه و عشق و خلاقیت هستیم نباید هرگز تسلیم شویم........بگذارببندند...ملالی نیست دو باره می گشائیم...خط بزنند...دو باره می نویسیم یکی از دوستان نازنین من چون شما بمن آگهی داد که بیشتر نوشته هایم را یادداشت برداری کرده...آیا این کافی نیست؟ این خامه ناتوان به هدف اولیه خود نزدیک شده ام و آن چیزی نیست چون آشنائی با نویسندگان عاشقی چون شما پس نه دلسرد شو و نه ناراحت دوباره شروع کن بسیاری درراه آزادی جان داده اند..نوشته های ما هرچند باارزش و لی کمتراز جان بها دارد............... حرف خودرا دنبال کن...و....راهزنان را خسته و درمانده تندرست و شادکام و هم چنان عاشق باشی نازنین دوست وفادارم.......... پیش........بسوی هدف با عشق و شور
بدون طی مراحل پاچه خواری و تعارف بازی باید بگم که خوشحالم دوباره داری شروع می کنی ...اصولا زیاد نباید پایبند گذشته بود ...خوب ...شیرینیش رو چه جوری می خوای به ما بدی؟! من هم یه چیزایی نوشتم ...دوست داشتی سر بزن
شازده خانم عزیز سلام شعر زیبایت بشارت خیریست ماهم چند شبی باچشم باز خواهیم خوابید شاید خبری شد! ازاینکه وبلاگت درست شد خوشحالم.... راستی قانون دارد آرام آرام بسوی سرزمین دربند ماهم می خزد .. کمر بندت را ببند قشنگتر از شعار دروغین حجابت را نگهدار است...
سلام شازده خانوم . ممنون از حضور پر مهرتون . خانه تکانی کردید خسته نباشید . خیلی قشنگ شد . دوباره همون اتاق پذیرایی شد :-) ....تمیز و مرتب. پرده ها را بکشید ..... که نور بیاد تو اتاق تا موقع خوندن وبلاگها نور کافی برای مطالعه باشه :-) موفق باشید . درود و بدرود
سلام.. مرسی شعر قشنگی بود..
صدایی در آسمان پیچید .....دخترکی متولد شد .....معصوم و پاک .....فقط می گریید ....شاید میدانست آدم ها گاهی تاب دیدن مهتاب را ندارند .....ضعیفه میخوانندش .....
دخترک را به سخره میگیرند .....
آهای آدم های خالی از احساسی که مرا از ترس بالیدن .....
ضعیفه میخوانید ..... خود از هر منی ..... ضعیف ترید !
دهان ها را ببندید .....بانویی از جنس مهر آمده است..
خوب اولا شازده خانم مبارک باشه .وبلاگت داره راه میوفته.دوما اول شدم.و شعرت هم بسیار زیبا بود.
شما دستور بدهید ما پرده هارا نه تنها میکشیم تا پاره شوند بلکه پنجره ای را باقی نخواهیم گذاشت تا به پرده نیاز باشد.وزندگی مثل آب روان جریان دارد!
سلام . خوبی ؟ محبت شما که خیلی بیشتر از ماست ( در جواب کامنت عشقولانه ! ) من هر وقت یکی از بچه های وبلاگستان وبلاگش رو تعطیل کرده به شدت حالم گرفته شده ! به خاظر این از ننوشتن اصلا حمایت نمی کنم !!! راستی این شعر منو یاد برره انداخت ( خوابیدن با چشمهای باز ) !!
شازده خانم گل با درودی گرم و مهراندود..............***
بسیارزیبا...زایمان زندگی نزدیک است
می خواهم با چشمانی بازبخوابم...
آفرین برتو دخترآگاه و با احساس و پرشور و سرشاراز واژه
.....................
شما همیشه نسبت به این خامه کم توان و عاشق مهرافشانی می کنی سپاسگزارم.
من هم شمارابسیار دوست می دارم
می دانی نازنینم.....راه سخت و دشوار است
وپاهای ما زخمی ولی بهرروی راهی است که باخون دل گشوده ایم..پس باید رهرو عاشقی باشیم وهم چنان مشتاق تراز پیش براه ادامه دهیم حتی با سینه خیز
من شمارا کاملا درک می کنم و برای این ازدست دادن ها بسیار متاسفم ولی نازنینم یادت نرودگردنه بندان همین را می خواهند که ما دلسردشویم و خامه را رها نمائیم.
پس ما که سرشاراز واژه و عشق و خلاقیت هستیم نباید
هرگز تسلیم شویم........بگذارببندند...ملالی نیست دو باره می گشائیم...خط بزنند...دو باره می نویسیم
یکی از دوستان نازنین من چون شما بمن آگهی داد که بیشتر نوشته هایم را یادداشت برداری کرده...آیا این کافی نیست؟
این خامه ناتوان به هدف اولیه خود نزدیک شده ام و آن چیزی نیست چون آشنائی با نویسندگان عاشقی چون شما
پس نه دلسرد شو و نه ناراحت دوباره شروع کن
بسیاری درراه آزادی جان داده اند..نوشته های ما هرچند باارزش و لی کمتراز جان بها دارد...............
حرف خودرا دنبال کن...و....راهزنان را خسته و درمانده
تندرست و شادکام و هم چنان عاشق باشی نازنین دوست وفادارم.......... پیش........بسوی هدف با عشق و شور
سلام شازده خانوم! خوبی؟ خوشی؟ خواندن نوشته های تو گرمی خاصی به روح من میده. ما همه خوشحالیم که می نویسی. خیلی خیلی زیاد!
بدون طی مراحل پاچه خواری و تعارف بازی باید بگم که خوشحالم دوباره داری شروع می کنی ...اصولا زیاد نباید پایبند گذشته بود ...خوب ...شیرینیش رو چه جوری می خوای به ما بدی؟! من هم یه چیزایی نوشتم ...دوست داشتی سر بزن
سلام دوست گلم. می دونم منو نمی شناسی ولی اگر سری بزنی بیشتر می شناسی!!!
شعر زیبایی و خیلی هم رئال بود با اجازه یه پرینت ازش می گیرم و دوباره بهت سر می زنم تا بعد بای
شازده خانوم که رو سر ما جا دارن !
سلام شازده خانووم. باز هم شاهانه تر از اینها آرزوی ماست.
شازده خانم عزیز سلام شعر زیبایت بشارت خیریست ماهم چند شبی باچشم باز خواهیم خوابید شاید خبری شد! ازاینکه وبلاگت درست شد خوشحالم.... راستی قانون دارد آرام آرام بسوی سرزمین دربند ماهم می خزد .. کمر بندت را ببند قشنگتر از شعار دروغین حجابت را نگهدار است...
سلام شازده خانوم .
ممنون از حضور پر مهرتون .
خانه تکانی کردید خسته نباشید . خیلی قشنگ شد .
دوباره همون اتاق پذیرایی شد :-) ....تمیز و مرتب.
پرده ها را بکشید ..... که نور بیاد تو اتاق تا موقع خوندن وبلاگها نور کافی برای مطالعه باشه :-)
موفق باشید .
درود و بدرود
سلام عزیز جان شعرت خیلی قشنگ بود و در مورد پست قبلیتم کلی خندیدم حالا چقدر این کمر بندها سوژه بشن!
زایشی با عشق در پستوی پرده انداخته اتاقی نمور